صحبت کردن جن با پدر بزرگم
سلام پدر بزرگی دارم دنیا دیده یه باغ خیلی بزرگ وهکتاری داره و هر هفته چند کارگر میبره و آبیاری میکنن به دلیل کثرت باغ ها آبیاری ها بیشتر شبانه میشه میگفت یک شب ۲کارگر بردم برا آبیاری باغ خودمم برا آبیاری رفتم و داشتم برا آبیاری موتور چاه را روشن میکردم که دیدم زهرا خانوم( یه پیرزن تو فامیله) گفت حاجی خسته نباشی الان نزدیک چاه نرو خطرناکه پدر بزرگم میگفت درود گفتم و راه افتادم یه دفعه یادم افتاد ساعت دو شبه برگشتم دیگه زهرا خانوم نیست ولی بجا اینکه بترسه بسم الله گفته رفته جلو چاه و گفته ای آفریده های خدا من به شما آسیبی نمیرسونم وآبیاریش تموم شده رو بعد نقشه گنجی پیدا کرده نزدیک چاه والان... واونا چنین برکتی بهش عطا کردن وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.................
ما را در سایت وب وحشت و ترس+18وحشتناک ترین سایت ایرانی.............. دنبال می کنید
برچسب : صحبت کردن جن با پدر بزرگم , نویسنده : جن گیر nmtars بازدید : 285 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1392 ساعت: 12:57 AM